به گزارش خبرگزاری حوزه، آیتالله سید محمد حسینی خامنهای، برادر بزرگ رهبر معظم انقلاب اسلامی و رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا در مصاحبه با هفته نامه افق حوزه به تبیین و تحلیلی از وضعیت فلسفه در چهل ساله اول انقلاب و نقش حوزههای علمیه و طلاب در تحقق گام دوم انقلاب اسلامی با تمرکز بر تلاشهای علمی و فلسفی پرداخته که در ادامه می خوانید.
▪ در ابتدا، برداشت و تحلیل خود از ماهیت، اهداف و اصل این بیانیه در شرایط کنونی انقلاب اسلامی را بفرمایید.
_ با گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و برپایی نظام اسلامی و مردمی، و از طرف دیگر، با وجود مقابله و جنگ سرد و تبلیغاتی که دشمنان غربی از بیرون و یا به وسیله ایادی داخلی خود به راه انداخته بودند و دهها دستگاه تبلیغاتی برای تخریب نظام و تغییر خط مشی مردم و سیاست دولتهای برآمده از جامعه انقلابی بهطور عجیبی فعالیت میکردند، طبیعی است که اندک اندک غباری بر روی معنا و فلسفه انقلاب و اهداف عالی انسانی آن و شعارهای دشمنشکن آن مینشیند و جامعه بهخصوص جامعه جوان و نسلهای پس از تأسیس نظام را از آن اهداف و شعارها به ابهام و تاریکی میکشاند و آنها را از اصول انقلابی دور میسازد و مهمترین خطر این حالت جامعه، از دست دادن استقلال ملی و گرفتار شدن کشور و ملت در دام دشمنان اسلام و ایران است.
بنابراین ماهیت این بیانیه علاوه بر یادآوری عهد و پیمان قدیم انقلابی مردم، شستشوی اذهان جوانان از آلودگیهایی است که دشمن بر دلها و افکار آنها ریخته و تعریف دوبارهای است از انقلاب اسلامی و اهداف انسانی انقلاب، که در واقع پیام اسلام است و برای نجات مستضعفین جهان برپا شده است. صدور و احیای این بیانیه در این مقطع، یکی از ضرورتهای سیاسی و اجتماعی برای ملت بود تا بهرغم تبلیغات و فعالیتهای دشمنان، ملت ایران از پیر و جوان یکبار دیگر به حکمت انقلاب و اصلاح فرهنگ انقلابی خود بپردازند و نگاهی دوباره بر خود و پیرامون خود بیندازند.
گام دوم برای پایان دوره چهل ساله انقلاب و آغاز دوره جدید نکته دقیقی داشت که بر آگاهان پنهان نماند. چهل سالگی برای انسان را پایان دوره احساسات و شعار و تفرق و اختلاف سلایق و شروع مشی بر اساس عقل و حکمت میدانند، این نکته مهم در جوامع انقلابی هم صادق است و باید اشتباهات فکری و احساسی و سلیقهای را پس از چهار دهه آزمون و خطا، کنار گذاشت و عاقلانه و براساس حکمت و عقلانیت و تشخیص درست، مصلحت از ضرر و خطر عمل کرد و این بایستی هم شامل مدیران و هم شامل همه آحاد ملت میشود و بهطور کلی در سراسر زندگی انسان است و نباید آنرا تعریف محدود نمود و آنرا مشتی عقاید و مسائل نظری دانست.
گرچه قیام و انقلاب اسلامی در ایران که رهبر آن هم یک فقیه و ولی شرعی و هم یک حکیم و فیلسوف بود نشان داد که فلسفه هم مانند شریعت، اداره صحیح جامعه و کمک به سعادت بشر در بخش خانواده و اجتماع (یعنی سیاست) را وظیفه خود میداند و در این کار عظیم موفق شد، اما هنوز نکتهها هست و نقیصهها که از نگاهی دیگر به فلسفه و حکمت دلالت بر غربت و مظلومیت آن میکند و بدتر از همه آنکه گاهی سرنوشت اجتماعی آنرا در دست و مدیریت دشمنان آن ـ یعنی دشمنان سعادت بشری و عزت و استقلال ملی میبینید.
▪ اولین توصیه مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم، توصیه به علم و پژوهش است، این توصیه تا چه حد ناظر به علوم تجربی و فنی - مهندسی است و تا چه اندازه به علوم انسانی و به ویژه فلسفه مربوط میشود؟
_ هر یک از علوم مدون و معروف نقش دارند، و هر یک برای بعدی از ابعاد جامعه انسانی مفید و حتی ضروری هستند. بنابراین نباید، در تفسیر علم آنرا محدود کرد و بخشی از آنرا از نظر دور داشت، علوم طبیعی و علوم مربوط برای زیستگاه بشر و همچنین علوم مربوط به سلامت جسمانی او اهمیت دارد، همانطور که علوم مربوط به امنیت ظاهری و دفاعی، و مهمتر از آن امنیت فرهنگی و تاریخی و سلامت روحی او هم دارای اهمیت هستند. البته همانطور که روح و امور معنوی و عقلانی در انسان مهمتر از امور جسمانی اوست، علومی که به عقلانیت و حکمت و تفکر فلسفی و فرهنگ و اخلاقی و شخصیت و منش افراد مربوط باشد. مخصوصاً فلسفه و حکمت که از اصول دین و اعتقادات اسلامی و جهانبینی دینی حراست میکند و به تقویت اعتقاد بشر به توحید و شناخت بشر در جهان اطراف او کمک میرساند، از همه مهمتر است چون هیچ یک از علوم دیگر ضامن تربیت و حفظ شخصیت معنوی انسانی و تربیت فکر و فرهنگ او نیستند و این مأموریت، مربوط به فلسفه و حکمت است. فلسفه اسلامی و اصیل برخاسته از قرآن و سنت و نیز وارث و تنها تفکر حکمای بزرگ بعد دیگری هم دارد و آن دفاع در برابر افکار و عقاید ساخته و پرداخته و باطلی است که دشمنان از طریق جنگ سرد و بهقصد نابودی هویت ایرانی و انقلاب آنرا ساخته و به افکار جوانان ما تزریق میکنند، تا استقلال آنها را هدف قرار دهند.
▪ لطفاً تحلیلی از وضعیت فلسفه در چهل ساله اول انقلاب ارائه نمایید و به نقاط ضعف و کاستیها چه به لحاظ نهادسازی در حوزه های آموزشی و پژوهشی و چه به لحاظ شخصی و تربیت نیروی توانمند اشاره کنید.
_ حکمت و فلسفه در ایران همواره در طول تاریخ، با فراز و نشیبهایی همراه بوده و کم و بیش نقش تربیتی خود را گرچه بهطور محدود انجام داده است و تا پیش از انقلاب هم آموزش آن تا حدودی رواج داشت و پس از انقلاب با دفاع امام خمینی(ره) از آن آزادی بیشتری یافت و امروز در حوزه قم و برخی حوزههای استانها حلقههای تدریس و آموزش فلسفه فراوان است. ضعف و کاستی در فلسفه بعد از انقلاب که به آن اشاره کردید آن است که فلسفه هنوز نتوانسته با تمام ظرفیت خود به وظیفه و نقش خود قیام کند و این مربوط به این است که شاید هنوز مسئولین اولیه این دانش به تعریف صحیحی از فلسفه نرسیدهاند یا مثل پیش از انقلاب توان و حتی همت انجام آنرا نداشتهاند.
حکمت بهمعنای اولین خود یکی از صفات الهی و رمز قانونمندی جامع این جهان براساس خیر و سعادت بهویژه برای بشر است. نبی اکرم(ص) معلم حکمت و وارث و حامل آن برای مسلمین بود تا خیر و شر را با میعاد عقل اصیل خدادادی و فطرت پاک بشناسند و بر خط صراط مستقیم باشند و زندگی خود را چه فردی و چه در خانواده و چه در جامعه - بر اساس خردورزی قرار دهند (که در عین حال، مشی و زندگی برابر شریعت هم هست) و چون سیاست و اداره جامعه، اقتصاد و معاش و اخلاق و آداب زندگی عدالت و مساوات و دهها عنصر مهم دیگر حیات طیبه بشری همه جزء شریعت اسلام و شرایع اصیل و همچنین در متن اصلی فلسفه و حکمت راستین و حقیقی میباشند و همه جا حکم عقل و شرع را برای ما یکسان و برابر معرفی نمودهاند، بنابرین حکمت و فلسفه دارای ظرفیت عظیمی هستند که منحصر به چند مسئله عقلی و اعتقادی نمیشود و در مدارس نمیگنجد بلکه عرصه ظهور فلسفه و حکمت متن و صحنه زندگی بشر در سیاست، اقتصاد و اخلاق است.
▪ فلسفه با همه فروع و جوانب خود در حوزههای مختلف علوم نظری و کاربردی چه نقش و جایگاهی در تحقق اهداف گام دوم انقلاب اسلامی میتواند ایفا کند؟ به تعبیر دیگر چه میزان از بار تحقق گام دوم بر دوش فلسفه و فیلسوفان می باشد؟
_ همانطور که در ضمن پاسخهای دیگر گفتیم، حکمت و فلسفه فقط متافیزیک یا الهیات محض یا چیزهایی مانند آن نیست که فقط نظریه و مسئله و حل و بحث آن باشد و در گوشهای به بحث یا آموزش و تألیف بگذرد. در تعریف فلسفه آنرا از قدیم به دو بخش حکمت نظری و حکمت عملی، تقسیم کردهاند. متافیزیک و طرح و حل مسائل نظری تنها بخشی از فلسفه و زیربنا و مبانی پرداختن به حکمت عملی است. حکمت عملی را هم به سه بخش اخلاق و تربیت فردی به خانواده و زندگی حکیمانه در خانواده - و سیاست با مدیریت صحیح و مفید جامعه و تحصیل خوشبختی برای مردم، تقسیم کردهاند. پس ملاحظه میشود که بیشترین بخش فلسفه، صورت عملیاتی و اقدامی و مدیریتی داده و باید در عرصه اجتماع ظاهر شود. متافیزیک اول به تربیت و خودسازی افراد ـ و باصطلاح اخلاق - او میپردازد تا همه شایسته زندگی در جامعه باشند، سپس زندگی خانوادگی را که پایه زندگی اجتماعی است، به افراد می آموزد. و سپس به اساسیترین بعد زندگی انسان یعنی جامعه که عهده دار تربیت و رشد افراد برای رسیدن به خوشبختی است، میپردازد و شرایط رأس حکومت و مدیران حکومت و افراد در جامعه را بیان میکند. فلسفه از قدیم در ایران و یونان بهطور روشن بیان کرده است که رئیس حکومت و به تعبیر دیگر - ولایت آنها بر مردم ـ باید بهدست کسی باشد که شرایط نفسانی خاص: عدالت و حکمت و شجاعت و صداقت و ...) داشته باشد و بهدنبال منافع خود نباشد، غربیها آنرا نیلوسوفرکینگ مینامند که آنرا از افلاتون گرفتهاند. عیناً در اسلام واقعی، همین موضوع با عنوان ولایت فقیه آمده است که از مدل انتصاب امیر المؤمنین علی(ع) در روز غدیر گرفته میشود و روز غدیر روز تعیین و تعریف الگوی ریاست برای جامعه است. بیان این وظایف مهم فردی و اجتماعی، عمده نقش فلسفه است آنچه در بسیار موارد فلسفه بهدلایلی نتوانسته است آنرا انجام دهد. اکنون با ورود جامعه انقلابی اسلامی ایران به مرحله دوم حیات خود، باید به فلسفه میدان دهد، تا به تمام ظرفیت خود که بخشی از آن تعطیل بوده بپردازد و مدیران کشور باید بهجای بی اعتنایی به این کارایی و توان فلسفه، تمهیداتی برای بهرهگیری از آن بیندیشند و از آن بهره ببرند. تأسیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا در دو دهه پیش برای انجام این وظیفه بود و در طول بیست سال کوشید که فلسفه را به عرصه اجتماع آورده و به طرح و حل مسائل آن بپردازد و تا حدودی در این کار موفق بود و اگر برخی کارشکنیهای دستگاهها و ضعف (و حتی قطع بودجه) آن نبود این بنیاد میتوانست گامهای مهمتری هم در بعد داخلی و اجتماعی و هم در بُعد بینالمللی بردارد.
▪ حوزههای علمیه و طلاب چه نقشی در تحقق گام دوم انقلاب اسلامی با تمرکز بر تلاشهای علمی و فلسفی بر دوش دارند؟ چه توصیههایی به مخاطبین حوزوی چه در سطح مدیریتی و چه در سطح عموم طلاب و دانشآموختگان حوزه علمیه دارید؟
ـ در دوره دوم و دوره دمیدن دوباره روح انقلاب در بدنه کشور و امور اداری آن و تحقق اهداف گام دوم انقلاب اسلامی، بار آن از این جهت وظیفه فلسفه است که نقشه راه بازسازی و بهسازی کشور و سعادت ملت را برای حکومت و ملت بیان کند و جایگاه حکمت را در حیات افراد نشان دهد. شرط این کار در درجه اول توجه دولت و مجلس به این مهم و مطالبه آن از فلسفه و از نهادهایی است که تجربهای در این هدایت و ارشاد دارند و به این وظیفه آشنایی و برای مشارکت در آن توانایی دارند. حوزههای علمیه نیز سهم مهمی در این کار دارند تا علاوه بر آموزش فلسفه با نگاهی دوباره به فلسفه و بهویژه حکمت عملی، مسائل و مشکلات مهم جامعه را به تفکیک و هر کدام به مقدار اولویت و اهمیت و نقش آن در حفظ هویت انسانی و انقلابی افراد، بحث و به صحنه عمل بیاورد و برای اقدام مجلس شورای اسلامی و دولت به دست آنها برساند. طلاب فلسفه نیز به جای زیادهروی در فرورفتن در مسائل نظری و بهویژه پرداختن به مسائل کمبهایی که به نام فلسفه از غرب وارد میشود، بهتر است به عمق حکمت عملی بهویژه امر خانواده و سیاست بپردازند و در این زمینه تکنگاریها و رسالههای مفید عرضه کنند. پس از چهل سال فرصت گرانبها که این ملت از دست داده، سزاوار است که با توجه به نیاز جامعه انقلابی، آزادیبخش و پیشرو در گام دوم و عصر عزت اسلامی ضمن جبران گذشته، به فکر آینده انقلاب و این ملت ستمدیده باشد.